سومین نوروز هویت درون درحالی میرسد که تاثیراش را در زندگیام بیشتر از همیشه حس کردهام . مانند وبلاگ رسمیام که نقش بزرگی در زندگیام داشته و کودکی مرا به جوانی عبور داده است، هویتدرون نیز مرا به مسیر وارونهای از آن برده. وبلاگ روزمرگیهای درونی من ِ گی ِ ایرانی، نوجوانی نکردهام را به من برگردانده. من از این عبور و بازگشت راضیام چرا که امروز به تعادل رسیدهام. نقش هویتدرون حتما مثبت بوده اما زمانی که مدیریتش نمیکردم منفی هم میشد. مثلا وقتی که ناخواسته خودم را آتش بیار معرکهی قدرت و خودنمایی گروهی متوهم دیدم. نمی شود میل به خودنمایی و نمایش بیش از پیش انسان را گرفت اما ظاهرا در جامعه پنهانی ما با توجه به تمامی پنهانکاریها این خودنمایی بیشتر از هر زمان و هر گروه دیگری است. البته به نظر من نتیجه آن دعوا و سعی به خودنمایی برخی از افراد به نفع جامعه تمام شد. اولا روز تقلیدی از عید صدا، بیشتر مطرح شد به طوری که امسال بیش از سال پیش نسبت به این رویداد واکنش نشان داده شد. ناگفته هم نماند که این روز متاسفانه به شکل دستاوردی درآمده که حفظ آن از اوجب واجبات است! از طرف دیگر عید صدا نیز دوباره زنده شد و سابقهی این عید به جامعه دگرباشان جنسی ایرانی یک هویت و پیشینهی دیگری میدهد. این عید از همان فرصت هاست که اگر مدیریت نشود تبدیل به چالش خواهد شد. در همین میانه «دوم مهر» مطرح شد که فکر میکنم دیگر منتقدان، موسسان و حامیان جنجال سال نود درمقابل یکدیگر قرار نمیگرند. هر کس اگر روزی دارد جشن بگیرد و اگر ندارد سکوت کند. این گونه فضای جامعه دگرباش هم متشنج نمیشود. از طرف دیگر پرسشهایی که روز تقلیدی به وجود آورد و بیپاسخی آنها شاید یکی از بزرگترین دستاوردهای جامعه دگرباش باشد. این سوال که روزملی به چه درد میخورد خود باعث دو حرکت شد. اول: «خودت کاری کن» و دوم: «کاری بهتر از این کن»
اگر بدون هیچ مخالفت و انتقادی قرار باشد رویدادی شکل بگیرد حتما ناقص است و به زودی خواهد مرد. اشکال در آنجا بود که دوستان ما نه انتقاد را میپذیرفتند و نه رفتار مناسب با انتقادات -حتی تندترین آنها- را بلد بودند. برای من جنجال نود یک درس بزرگ بود که اگر روزی به کسی یا گروهی توهینی کردم با بزرگ منشی معذرت خواهی کنم تا انسانیت خودم را به نمایش بگذارم. مثلا اگر گفتم «کون لق» بعدا که به اشتباه خودم پیبردم معذرت خواهی کنم. درس دیگر هم یکدندگی بود که در یک مسالهی کوچک نمود پیدا کرد و حتی شاید دستاوردی بزرگ را با خودرایی و یکدندگی به لجن کشید. میخواهم در این پایان سال به خودم چند توصیه کرده باشم. اول فکر نکنم عقل کل هستم و بسیار میدانم پس هر کاری کردهام بدون اشکال است. دوم اگر کاری کردم و قرار شد کنار بروم تا خودنمایی و خودستایی نشود حتما بر عهد خود بمانم و چشم ناظری از دوست و دشمن برای این کار قائل باشم. سوم پرسشهای مطرح شده و انتقادات صورت گرفته بر عملکردم را با آرامش جواب بدهم حتی اگر در تنش بیان شده باشند. چهارم سعی کنم با انسانهایی که فرافکنی میکنند و دیگران را به فرافکنی متهم میکنند بحث نکنم و زمانی که محلی برای گفتگو نیست تن به بحث مناظرهای ندهم. و پنجم… همقطارهایی مسئول پیدا کنم که نه من را تنها بگذارند و نه در بیخردی آنها خودم را تنها ببینم.
با همهی اینها اگر زمان به قبل بازگردد بازهم قرار پارک ساعی را میگذارم. اگرچه در قرار پارک ملت روز 17می و اتفاقات بعد از آن حتما رفتاری هدفمندتر باید میداشتم. اشکالی ندارد، این تجربهای بزرگ شد برای من که شاید چندین سال دیگر درباره آن بدون هیچ سانسوری بنویسم. تجربه بزرگتر من دور رفتنم در این شش ماه گذشته بود که چندین دلیل داشت. اول فضای مسموم و کثیف گی لایفی بود که در آن نفس میکشیدم. لایفی از جوانان وبلاگ نویس که برخی از آنها در عقدههای جنسی و احساسی دست به هر کار کثیفی زدند. از بازی با احساسات دیگران گرفته تا بیاف دزدی و شکستن تابوی هرزگی و دعوت به بیاخلاقی جنسی برای نوجوانان لایف (باتوجه به تعریف سکسولژیستها). من توان دیدن و سکوت در مقابل این بیاخلاقیها را نداشتم و از طرف دیگر در مباره خودم را تنها میدیدم. اما امروز به نگاهی دیگر رسیدم و متاسفانه تاحدی میتوانم از کنار بیاخلاقیها عبور کنم و البته شاید بتوانم تنهایی به مبارزه بپردازم. این پست معنی بازگشت من به لایف نیست چرا که هنوز آمادگی بازگشت به آن فضای مسموم را ندارم. از طرف دیگر وقتی میبینم با دوری از گی لایف بلاگرها سلامت روحی را به دست آوردهام که در بین بچههای بلاگر بسیار کم دیده شده، تردیدم برای بازگشت بسیار میشود. باید اعتراف کنم نسبت به تحمل فساد و مبارزه با آن بسیار ضعیف بودم. اگرچه امروز قویتر از گذشتهام اما بازهم نیاز به زمان دارم تا قدرت مبارزه و گذشتن از کنار بیاخلاقیها را در خودم تقویت کنم.
هویت درون بر روی بلاگ اسپات به طور کلی حذف شده و اکانت گوگل و هاتمیلام را نیز حذف کردهام. از آنجایی که بلد نبودم بر روی بلاگداتکام هویتدرون را حذف کنم، این تریبون در دستم ماند تا تصمیم گرفتم برای سالی که رفت و سالی که خواهد آمد بنویسم. بازکردن منجم و نوشتن این پست فقط رفع دلتنگی است که از جامعه خودم در دل داشتم. جامعهای که با آدمهای خوب و بدش متعلق به همدیگر هستیم و دربرابر دگرباشستیزان منافع مشترکی داریم. جامعهای که هرچه دعوا و فحش و جنجال میکنیم از دلسوزی ما نسبت به وضع خودمان میآید. در پایان برای سال جدید آرزو میکنم همهی دگرباشان جنسی ایرانی، چه در داخل و چه در خارج، چه آنهایی که کسانی از سازمانی بیرون کردند و چه آنهایی که سازمانی جدید تاسیس کردهاند، چه آنهایی که صدمه و آسیب دیدند و کنار رفتند و چه آنهایی که با قدرت به مبارزه ادامه میدهند و همه و همه، در کنار هم زیر یک سقف به نام جامعه اقلیتهای جنسی ایرانی برای رفع محرومیتها تلاش کنیم.
بوس به روی همهی دگرباشان جنسی ایرانی
نوروزتان پیروز