مادر جوان که از تربیت فرزند کم میدانست، دست فرزندش را گرفت و کشید کنار تا به پدر بچه بگوید: تو دیگر قابل اعتماد نیستی. پدر جوان که اعتماد را نیز به مادر ِ بدبین ِ فرزندش آموزش داده بود لبخندی زد و گفت: «من تو را طوری تربیت کردم که تنهایی فرزندمان را بزرگ کنی. اگر میخواهی او بدون پدر بزرگ شود، من به نظر نادرست تو احترام میگذارم تا فرزندم اگر یتیم شد اما حداقل زنده بماند».
پیوست به پست: اقلیت نهم منتشر شد.
خارج از پست: اگر فهمیدی… .