این که گفتی «تو دوست خوبی برای ما بودی» یک تو فرهنگ غربی دروغ بود. با کلاه شرعی ِ فرهنگ ِ ایرانی میشه تعارف، میدونم. من هیچ وقت هیچ معرفتی برای شما به خرج ندادم، البته اجازهاش رو هم بهم ندادین. این رو نوشتم چون میخوام بگم دلم براتون تنگ شده. اگر هم بهتون نمیگم و دارم…
ماه: سپتامبر 2015
در آستانه 26سالگی؛ چی فکر میکردم، چی شد!
نای نوشتن ندارم. البته اونقدر عادت به نوشتن دارم که می تونم هر لحظه و یا هر خاطرهای رو به راحتی یاداشت کنم. حالا هم دوست دارم درباره 26سالگیام بنویسم اما اونقدر خستهام که نمیتونم چیزی بگم. خیلی سخته حرفات رو دلت بمونه و روی زبونت نیاد. اساسا من مقاومتم از بین رفته. در واقع…
گـُـوسـِـپـَـند
نمیدانی که چقدر آن گـُـوســِـپـَـند باهوش بود. صدایش که میکردم دنبالم میآمد. نازش که میکردم پیشانیاش را به تنم میمالید. یک بار نزدیک بود شاخش در خشتکم گیر کند و اگر نبود نوار ِ بهداشتیام، شاید الان از مهر او پاره شده بودم. همان روز بود که یک شعر کــُـوس و خونی ِ دیگری نوشتم. آن…