میدونید بیشتر ِ غصهام چیه؟ این که یکی خوش قلب، مهربون، خیرخواه و با دل دریایی باشه اما دربارش نه فقط اطرافایان، بلکه دوستان داوری نادرست یا پیشداوری داشته باشن، نیتخوانی کنند و بدتر نیتخوانی نادرست کنند. یه رفیقی دارم که خیلی مهربون و خوبه، گله واقعا اما رفیقاش، یا اونایی که فکر میکرده رفیقشن باهاش…
دسته: درد نامه
گی بودن و پناهنده شدن (قسمت اول)
در خانه نشسته بودم که درب خانه را محکم زدند، مادرم در حالی که میگفت «چه خبره، کیه؟»، در را باز کرد و سه مرد فربه با فشار به در، مادرم را به عقب پرتاب کردند. من به سرعت به ته اتاق دویدم و از پنجره خودم را به حیاط همسایه پشتی انداختم، در خانه…
الان (27)
احساس میکنم دارم بازیافت میشم. این روزها خیلی تلخه، شاید با این مثال بتونم توضیح بدم. تصور کنید توی یک کاروانسرا منتظرید تا با قافلهی دوم ادامهی مسیر رو برید. یک سری از دوستان شما به مقصد رسیدند، یک گروه دیگه در حال رسیدناند و جلوی چشم شما افرادی که خیلی بعدتر از شما حرکت…