بروید ای حریفان بکشید یار ما را
به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین
بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون
بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
به مبارکی و شادی چو نگار من درآید
بنشین نظاره میکن تو عجایب خدا را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان
که رخ چو آفتابش بکشد چراغها را
برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من
برسان سلام و خدمت تو عقیق بیبها را
مولوی
با صدای مهسا وحدت گوش کنید.
پینوشت: در انتظارامی یا در مشتام به انتظار گذاشتهامات؟ کمی که مکث کردی یادت باشد، لج، خانهی کنش را واکنش میکند و زمان را به آنی که قدرت کنترل را دارد میفروشد. میفروشد که شاید زمان ِ کنش ِ فرد کنترل کننده تا وقت ِ روبراه شدناش بگذرد. آه…، به راستی من استاد تربیت لجوجانم.